مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام ( زبانحال )
من کیم حجّـت حق واقـف سرّ و عـلـنم مـن کـیـم وجـه خــدا آیـنــۀ ذوالـمـنـنـم من کـیم شـمـع فـروزنـدۀ هـر انـجـمـنم من کیم چـشـم و چـراغ نـبـی مـؤتـمـنم من کیم فـاطـمـه را بـاغ گـل یـاسـمـنـم من کریم دو جهان یوسف زهـرا حسنم مـن كـیـم نـخـل امـیـد نـبـوى را ثـمـرم من كیم بحر كـمـال عـلـوى را گـوهرم من كیم فـاطـمه را مـیوۀ قـلـبم، پـسـرم من كیم آنكه ز وصف همگان خوبـترم من كـیم آنكه نـبـى بـوسه زند بر دهـنم من كـریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من كیم آنكه سر دوش نبى جاى من است جلوۀ حُسن خدا در رخ زیباى من است سرمۀ چشم ملك خاك كف پاى من است دست تقـدیر خدا دستِ تواناى من است هست چون شیرخدا بازوى خیبر شكنم من كریم دو جهان یوسف زهـرا حسنم نغمۀ وحی سـرودی به ثـنـا خـوانی من ماهِ مـاه رمـضان صورت نـورانی من روزه داران همه در محـفل مهمانی من جای گل بوسۀ زهراست به پیشانی من سومین نـور و چهـارم نفر از پـنج تـنم من کریم دو جهـان یوسف زهرا حسنم مصطفى عاشق سرو قد و بالاى من است جاودان دین حق از همت بالاى من است آفرینش همه جا غرق تجلاى من است روح این روزۀ سى روزه تولاى من است حج منم، قـبله منم، حجر منم، كعـبه منم من كریم دو جهان یوسف زهـرا حسنم مـرع شب منـتـظـر زمـزمۀ یا رب من رمضان تـشـنه ولی تـشـنۀ لعل لب من آسمان و شب و مه محو نماز شب من بهترین خلق خـدا مادر و جدّ و اب من بلکه خـود سیّد خـوبـان زمـین و زمـنم من کریم دو جهان یوسف زهـرا حسنم من کـیـم آنـکـه ز اسـرار خـدا آگـاهــم من کیم فـاطـمه اجـلال و محـمد جـاهم من کیم در بـغـل شـمـس ولایت مـاهـم من کـیـم زیـنـت آغـوش رسـول اللـهـم من کـیـم آنکه بـود وحی الـهـی سخـنـم من کریم دو جهان یوسف زهـرا حسنم مظهر حُسن خدا، عزّ و جل كیست؟ منم معنى حى على خیر العمل كیست؟ منم دوّمـین آیـنـۀ حُـسـن ازل کـیـست؟ مـنم فاتح و صف شكن جنگ جمل كیست؟ منم كرده اعجاز على بازوى دشمـن شكـنم من كریم دو جهان یوسف زهـرا حسنم مهر من روز ازل واسطۀ نعمتهاست راه مـن راهـنـمـای هـمـۀ مـلـتهـاست دست من رزق رسان همۀ امـتهاست صلح من زیربـنـای همۀ نهضتهاست کس نشد با خبر از ساخـتن و سوخـتنم من کریم دو جهان یوسـف زهرا حسنم من کیم روح ریاحـین گـلـسـتان بهشت من کیم خـوب ترین لالـۀ بسـتان بهشت من کیم آنکه بود در نـفـسم جان بهشت من کیم سید و مـولای جـوانـان بهـشت من بهشت نـبی و فـاطـمه و بوالحـسـنم من کریم دو جهان یوسف زهـرا حسنم حـلم من دین خـدا را به خـدا احیا كرد صبر من فتنهگران را همهجا رسوا كرد آه من تیـره شد و بر دل دشمن جا كرد صلح من مشت معاویۀ دون را وا كرد حق همین بود كه خود واقف سّر و علنم من كریم دو جهان یوسف زهرا حـسنم من كه در دایـرۀ صبـر امـامـت كـردم من كه در پـاسـخ دشـنـام كرامت كردم در وطن نیـز غـریـبـانه اقـامـت كـردم همه دیـدنـد كه با صبـر قـیـامت كـردم بشنـویـد از لب میـثم كه غـریب وطـنم من كریم دو جهان یوسف زهـرا حسنم |